خبرنگاران پیشتازان جنگ روایتها
درزمانی که مردم ایران با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند و با افزایش تورم زندگیها سخت شده است؛ روایتهای درست و نادرست از رسانههای گوناگون نمک به زخمهایشان میزند.
بیش از چهل روز از حادثه تلخ درگذشت مهسا امینی میگذرد. حادثهای که با روایتهای مختلفی بیان شد و در پی آن موجی از اعتراضات در برخی از شهرهای کشور رخ داد. از فوت مهسا امینی تا همین امروز و در پی رخدادهای مختلف، روایتهای بسیار و گاه متناقضی بیانشده که هیچکدامشان نتوانسته بهدرستی مردم را قانع کند. درزمانی که مردم ایران با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند و با افزایش تورم زندگیها سخت شده است؛ روایتهای درست و نادرست از رسانههای گوناگون نمک به زخمهایشان میزند. این روزها ایران درگیر و دار جنگ روایتها شده، روایتهایی کهموجی از سردرگمی، عصبانیت و رخوت را در جامعه شکل داده است.در ماههای گذشته و پیشازاین حوادث دریکی از نشستهای معاون سیاسی امنیتی استاندار اصفهان وقتی صحبت از جنگ روایتها شد به روشنی به نقش خبرنگاران در جامعه کنونی اشاره شد و بسیاری از اهالی رسانه حاضر در آن جلسه این درخواست را داشتند که اجازه داده شود تا رسانههای بومی و داخلی و خبرنگاران رسانههای رسمی روایت اول را بیان کنند، پیش از آنکه رسانههای مجازی روایت کننده یک حادثه باشند.
برنده در این جنگ کسی است که نخستین روایت را نقل کند. درزمانی که تمام رسانههای جهان اعم از فارسیزبان یا غیرفارسی برخاستهاند تا از ابر روایتها تا خرده روایتها را از طریق شبکهها، کانالها و گروههای خود مخابره کنند و بر فکر و اندیشه مردم یک سرزمین تأثیر بگذارند جای خبرنگاران و رسانههای داخلی و بومی کجاست؟
در یک ماه اخیر خبرنگاران و عکاسانی از رسانههای داخلی که تلاش داشتند بهنوعی در میدان حاضر باشند و روایت و عکسهای رویدادها را ثبت کنند بازداشت شدند؛ اما بعد از انتشار بیانیه مشترک دو نهاد امنیتی درباره حوادث اخیر و اشارههای موجود در آن درباره خبرنگاران بازداشتی این سؤال را در ذهنهای مردم و اهالی رسانه کشور ایجاد کرد که اساساً مرز فعالیت یک خبرنگار کجاست؟ چه زمان باید به خبرنگارهای داخلی بها داد و به روایت آنها اعتماد کرد؟
خبرنگارانی که تنها به وظیفه حرفهای خود عمل کردهاند، نه مسئلهای فراتر از آن. همانطور که رسالت خبرنگار پرسش گری است و در پی وقوع هر حادثهای باید به دنبال واکاوی، تحلیل و بررسی آن باشد و برای دو پرسش «چگونه و چرایی» که اساس روزنامهنگاری تحلیلی است پاسخی بیابد.
زمانی که خبرنگار پاسخ پرسشهایش را یافت میتواند آن را با مردم در میان بگذارد و ذهن مخاطب را نسبت به آنچه رخداده روشن و هرگونه روایت غلط را از ذهن پاک کند آنوقت ابهام رفع میشود و شفافیت جایش را میگیرد و باعث دوام جامعه میشود.
اما اگر به وظیفه یک خبرنگار و نحوه روایت و تحلیل او از رخدادهای جامعه نگاه امنیتی یا سیاسی شود یا با دیده شک و تردید نگاه شود، گمان میشود او در حال انجام عملی خلاف منافع جامعه و در خدمت به دشمنان است.
باید این را بدانیم که تاکتیک شروع قبل از دیگران در جنگ روایتها بسیار مهم است و میتواند نتیجه جنگ را تغییر دهد و هرکسی که روایت را زودتر شروع کند در جنگ روایتها پیروز میدان خواهد شد.
در چند هفته اخیر و در غیاب رسانههای داخلی بسیاری از رسانههای خارجی دست به روایت زدند و اولین روایتها در هر رویدادی را مخابره کردند. برخی از این کانالها، تلویزیونها و خبرگزاریها حتی تمام برنامههای خبری و غیرخبری خود را تعطیل کردند و بهصورت شبانهروزی به این کار پرداختند و رسانههای داخلی یا تماشاچی بودند یا تنها زمانی پا به میدان گذاشتند تا روایتی بگویند برای تکذیب روایت ساختهوپرداخته آنها. اما دیگر بخشی از مردم نه روایت ما را قبول کردند نه بیان آن تأثیری در مخاطب خودش داشت چون ما بازنده جنگ روایتها شده بودیم.در عصر رسانههای هوشمند، جریانی پیروز میشود که بتواند نخستین و دقیقترین روایت را از یک واقعه، حادثه، موضوع یا چالش بسازد، روایت را مدیریت کند یا روایت خود را در ذهن و قلب مخاطب تثبیت کند.
اما برخورد سیاسی و امنیتی با روزنامهنگاران مانع از ایفای نقش درست آنها در این برهه حساس خواهد شد و اثر بدی را در پی خواهد داشت و نتیجه آن وانهادن میدان روایت به رسانههای بیگانه و بیاعتباری کامل رسانههای داخلی خواهد بود و معلوم نیست در این شرایط اخبار ایران چگونه و با چه هدفی منتشر خواهد شد؟
بااینوجود، اگر میخواهیم اتفاق درستی بیفتد، باید مسئولان و دستگاهها به فعالان رسانهای در داخل اعتماد کنند، فضا را باز بگذارند تا افراد بر اساس منافع و مصالح ملی و در چارچوب قانون به رصد و انتشار اخبار بپردازند و فعالان رسانهای بتوانند در زمینهای که تخصص آن را دارند کنشگری درست و لازم را داشته باشند.